معنی طراح هنری
حل جدول
لغت نامه دهخدا
طراح. [طَ] (ع ص) جای دور. (منتهی الارب) (آنندراج).
طراح. [طَرْ را] (اِخ) از اعلام است. (منتهی الارب).
طراح. [طَرْ را] (ع ص) بیرنگ گر. گرده ریز. نقشه ریز. آنکه طرح افکند. نقاش.
طراح. [طُرْ را] (اِخ) دهی از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 34هزارگزی شمال باختری اهواز کنار کرخه، کنار راه شوسه ٔ اهواز به سوسن گرد. دشت، گرمسیر با 120 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ کرخه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفه ٔ حلاف هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
هنری
هنری. [هَُن َ] (ص نسبی) اهل هنر. هنرمند. هنرور:
خواجه ٔ سید ابوسهل رئیس الرؤسا
احمدبن الحسن آن بارخدای هنری.
فرخی.
آن هنری خواجه ٔ جلیل چو دریاست
با هنربیشمار و گوهر بی عد.
منوچهری.
آفرین زآن هنری مرکب فرخ پی تو
که به یک شب ز بلاساغون آید به طراز.
منوچهری.
هنری سرفکنده چون لاله است
که کلاهش به سر ندوخته اند.
خاقانی.
هرکو هنری است و عیب خود گفت
با جان هنر قرین شمارش.
خاقانی.
|| دلیر: سام نریمان را پرسیدند که آرایش رزم چیست ؟ گفت: فر ارجمند شاه، دانش سپهبد بارای و مبارز هنری. (نوروزنامه).
فرهنگ فارسی هوشیار
نقاش، آنکه طرح افکند، نقشه ریز
فرهنگ معین
نقاش، آن که طرح افکند، گرده ریز، نقشه ریز، آن که برای انجام کار یا فعالیتی برنامه ریزی کند یا مطلبی را تدوین کند. [خوانش: (طَ رّ) [ع.] (ص.)]
فرهنگ عمید
طرحکننده، نقشهکش،
(نقاشی) نقاش،
مترادف و متضاد زبان فارسی
طرحریز، مدلساز، نقشهکش، نگارگر، نقاش، طرحکننده، سئوالساز، برنامهریز
فارسی به عربی
درج، رسام الخرائط
اصطلاحات سینمایی
صفتی است برای آثار یا بازیگران شاخصی که برگزیده و گزیده کارند. مشخصه اصلی آنها اندیشه ورزی و اندیشه سازی است. آثاری چون « هامون » اثر جاودانه ی مهرجویی درایران وسه گانه ی کیلو فسکی (سفید، آبی، قرمز) درسینمای جهان اشخاصی مانند کوبریک درکارگردانی وبازیگر فقیدی چون مارلون براندو دردوران اوج بازیگری، نمونه ی بارز آثار واشخاص هنری هستند.
فرهنگ واژههای فارسی سره
سایاگ هنری
معادل ابجد
483